Mohammad Bagher Sherif Tabatayi
Quick Facts
Biography
محمد باقر شریف طباطبایی متولد قریهٔ قهی (واقع در کوهپایهٔ اصفهان) از عالمان شیعه در قرن سیزدهم هجری قمری است.
تبار
میرزا محمد باقر بن محمد جعفر بن محمد صادق بن عبدالقیوم بن اشرف بن محمد ابراهیم بن ملامحمد باقر محقق سبزواری.(صاحب کفایة و ذخیرة).
پدر ایشان میرزا جعفر شخصی بسیار معتبر و از اهل علم و خانوادهای با فراست بود. وی از پیروان و ارادتمندان شیخ احمد احسائی بود و در سفری که شیخ از دارالعباده یزد به اصفهان داشته، در قهی در منزل وی سکونت داشتهاست.
تاریخ تولد
جمعه دهم ربیع الاول ۱۲۳۹ هجری قمری و بیست و دوم آبان ۱۲۰۱ هجری شمسی و چهاردهم نوامبر ۱۸۲۳ میلادی.
تحصیلات
ابتدا علومی مثل طب و… را در نزد پدر آموخت و سپس با صلاحدید پدر در مدرسهٔ نیماورد مشغول تحصیل شد. به همین جهت علوم مختلف را نیز در آنجا آموخت؛ و همیشه مشغول تهذیب نفس و مدوامت بر اعمال شرعی داشت. شور و اشتیاق طلب علم و آموختن او را واداشت که به دیدار حاج محمد کریم کرمانی نائل آید. هنگامی که سفر حاج محمد کریم کرمانی را از یزد به مشهد شنید مشتاقانه به سر راه شتافت. چون سفر حاج محمد کریم کرمانی لغو شد او هم به همراه حضرتش به کرمان شتافت و در مدرسهٔ ابراهیمیه سکنی گزید. خلاصه سالیان فراوان در لنگر و کرمان در محضر آن جناب کسب فیض مینمود تا آنکه به دستور او برای هدایت و ارشاد اهل نائین به آن دیار شتافت؛ و پس از چند سال دوباره به کرمان بازگشت و در محضر استاد خویش به ادامه تحصیل پرداخت. تا آنکه دوباره به دستور استاد و تقاضای مردم همدان به همدان رهسپار و به نشر حقایق اهل بیت پرداخت. تا آنکه در سال ۱۲۸۸ حاج محمد کریم کرمانی از دنیا رخت بربست و برخی از شاگردان ایشان که علم و تقوای حاج محمد باقر را شناخته بودند به محضرش آمده و طی طریق کرده به همدان آمدند. تا آنکه حسادت حسودان در آن دیار شعلهور شد و بالاخره در عید فطر سال ۱۳۱۵ هـ. ق به شیخیهٔ همدان حمله کردند که منجر به کشته شدن عدهای از اطرافیان آن جناب و هجرت ایشان و خانوادهشان به شهر ری و سپس به روستایی در کویر به نام «جندق» شد.
درگذشت
سر انجام در شب ۲۳ شعبان المعظم سال ۱۳۱۹ هجری قمری داعی حق را لبیک گفته و جان به جان آفرین تسلیم کردند؛ و بدن مطهرش را در همان جندق به صورت امانی به خاک سپردند.
مدفن
حسب الوصیة پس از چند سال بدن ایشان را به مشهد مقدس انتقال و در جوار علی بن موسی الرضا در صحن نو (آزادی) اتاق شماره۳ دفن کردند که هم اکنون در محل کفشداری رواق دارالحکمة واقع است.
شهرت
حاج محمد باقر شریف طباطبایی اع، از بزرگان مکتب شیخیه، اگر چه نزد دوستداران مکتبی خود چهرهای مشهور و معروف است ولی نزد برخی از اهل تحقیق (صرفنظر از عموم مردم) همچنان ناشناخته باقی ماندهاست. نتایج این بیتوجهی به وی، در تحلیلها و تعبیرهایشان از ایشان به خوبی مشهود است. استفاده از واژه خندق آبادی برای ایشان از جمله نتایج این بیتوجهی و بیدقتی است.
گاهی از این بزرگوار با نام میرزا محمد باقر خندق آبادی یاد میکنند و در جایی میرزا محمد باقر درچه ای خندق آبادی.
آنگونه که به دست آمد، نخستین شخصی که تعبیر خندق آبادی را برای این بزرگوار استعمال کردهاست، نورالدین چهاردهی است در کتاب از احساء تا کرمان.نویسنده این کتاب شخصیت معتدلی نداشته است و این نکته در مطالب کتابش به خوبی نمایان است. شاید بتوان این نامتعادلی را که گاهی به صورت تأیید و گاهی تردید و گاهی تفسیقِ بزرگان مکتب بروز کرده، به ترتیب در صفحههایی از کتاب مذکور مطالعه کرد. (این سه موضوع به ترتیب در صفحههای (۶۸٬۸۶٬۸۷٬۱۲۱) و (۱۳۲) و (۱۳۰٬۱۳۲٬۱۳۹) از کتاب مذکور کاملاً محسوس است)
تعبیر خندق آبادی به نشریههایی همچون مکتب وحی راه یافت و در کتابهای مرجع هم استفاده شد. در کتاب فرهنگ فرق اسلامی محمدجواد مشکور چنین آمدهاست: «پس از حاج محمد کریم خان شیخیه بر چند فرقه شدند. یکی باقریه پیروان محمد باقر خندق آبادی که نخست نماینده حاج محمد کریم خان در همدان بود سپس دعوی استقلال کرد. این شخص بعدها معروف به میرزا محمد همدانی شد.»
در هر صورت علت و منشأ قابل اعتمادی برای این نامگذاری یافت نشد. در لغت نامه دهخدا، در مدخل خندق به نام دهی اشاره شدهاست از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که با بحث ما ارتباطی ندارد؛ ولی به شهری یا دهی به نام خندق آباد اشارهای نشده است؛ ولی در تهران قدیم محلهای به نام خندق آباد بودهاست و خانوادهای هم با این لقب بودهاند که ظاهراً اهل علم هم بودهاند و شاید هنوز هم اخلافشان باشند. معروفترین آنها به نام میرزا جواد خندق آبادی است که با سید حسن بروجردی معاصر بودهاست.
شاید علت این نامگذاری بر آقای شریف طباطبایی برداشتی اشتباه از اسم جندق بوده که چون جندق را نمیشناختهاند به خندق تغییرش داده و این نام را ساختهاند.
همچنین نوشتهاند: ایشان ابتدا به خندق آبادی ملقب بودند و سپس به همدانی شهرت یافتند؛ و حال آنکه ایشان ابتدا سی سال در همدان بودند و سپس به جندق رفتند. پس ضرورتاً باید لقب همدانی پیش از جندقی [خندقآبادی] باشد.
دربارهٔ اضافهشدن درچه ای در بعضی از منابع، دو احتمال میرود. احتمال اول اشتباهکردن شخصیت ایشان با شخصی دیگر است. زیرا آقا سید محمد باقر درچه ی از اساتید مشهور حوزه اصفهان بود که از جمله شاگردان ایشان جلال الدین همایی است. احتمال دوم اینکه به محضِ اصفهانیبودن ایشان این لقب را اضافه کردهاند.
در کتاب هفتاد و دو ملت نوشته میرزا آقاخان کرمانی از ایشان نام برده شدهاست؛ ولی به میرزا محمد باقر اکتفا شدهاست: «و حاجی میرزا محمد باقر نامی هم در همدان این ادعا را دارد…و حاجی میرزا محمدباقر هم بر پاشنه خود برگشته مشربی میان بالاسری و شیخی اختیار کرده…»
باید از برخی در عجب بود که این تحریف واضح را در کتابهای خود نقل کردهاند. از مؤلف فرق اسلامی گرفته تا دیگران. به این عبارت توجه کنید:
«شیخیه باقریه، یکی دیگر از فرقههای شیخیه است که پیرو محمدباقر خندق آبادی دُرچهای، معروف به میرزا باقر همدانی، نماینده حاج محمدکریم خان کرمانی در همدان بودند.»
در هر صورت روشن است که تعبیر نزدیک به واقع همان است که محمد ابراهیم باستانی پاریزی به آن اشاره کرده و نوشتهاست: حاج سید محمد باقر شریف طباطبایی هم که رئیس و پایهگذار شیخیه همدان و نائین و جندق است. و سپس عباراتی دارد تا اینکه مینویسد: «حاج سید محمدباقر بعد از واقعه همدان، به جندق مهاجرت کرد و بیشتر شیخیه جندق «حاج محمد باقری» هستند و مدرسه مخصوص نیز دارند و یغمایی نیز یکی از آنها بود.» البته باستانی پاریزی به جای میرزا از واژه سید استفاده کردهاست و حاج محمد باقری نیز عجیب مینماید.
البته واژه باقری برای دوستداران این بزرگوار استعمال میشود و ترکیب شیخیه باقریه در بعضی کتابها به چشم میخورد.
همچنین این واژه، به عنوان نام فامیلی برای آنانی که از نسل ایشانند، استعمال میشود؛ چه بعد از قانون سجلّ احوال، نامهای فامیلی فراگیر شد. نام فامیلی باقری هم در این رسته اخیر قرار میگیرد که منسوبند به میرزا محمد باقر شریف طباطبائی اع.
محمدرضا باقری در شجره نامه آقایان باقری به این نکته اشاره کردهاند که: «و مخفی نماند باقری به حساب جمّل و حروف ابجد ۳۱۳ میشود رقم مبارکی است که مطابق است با عدد اصحاب امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و عدد اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ بدر و عدد لشکر طالوت که در مقابل ۶۰ هزارنفر لشکر جالوت پیروز شدند و موارد دیگر هم دیدهام که حال در نظرم نیست.»
مناسب است به این نکته نیز اشاره کنیم که حاج محمدکریم کرمانی اع از ایشان با لقب اصفهانی یاد میکنند: «چنین گوید بنده اثیم کریم بن ابراهیم که چون رسید نوشتهای از مخدوم مکرم و مطاع معظم جناب سلالة الانجاب و سلیل الاطیاب صاحب مآثر و مفاخر جناب میرزا محمدباقر اصفهانی ایده الله و سدده… .» و علت بیان این لقب این است که زمان نگارش این رساله، پیش از اقامت آقای شریف طباطبایی در همدان و جندق است. ازاین رو به اصفهانی اکتفا شده؛ چرا که میرزا محمد باقر شریف طباطبایی در قهی اصفهان متولد شده و تا دوران جوانی در اصفهان بودهاند.
شایان ذکر است که در سال ۱۴۲۹ق کتاب شرح الزیارة المطلقة یکی از کتابهای گرانسنگ میرزا محمد باقر شریف طباطبایی اع است، در قم به چاپ رسید. بر روی جلد نام این بزرگوار اینگونه چاپ شدهاست: «تألیف العارف الالهی المیرزا محمدباقر الشریف الطباطبائی اعلیالله مقامه.»
فراخور این بحث، به نکتهای دیگر دربارهٔ نام ایشان اشاره میکنیم و آن استفاده از واژه شریف است: میرزا محمد باقر شریف طباطبایی. مختصر مطلب اینکه یکی از موارد استعمال واژه میرزا برای افرادی است که از طرف مادر سیدند و در لسان علما گاهی از سیادت به وسیله واژه شریف یاد میشود. چنانکه در لغتنامه دهخدا، یکی از معانی شریف را سید علوی دانستهاست.
اینک به اشتباه دیگری اشاره میکنیم. نام یکی از علمای شیعه در همدان، محمدباقر بهاری است. نویسنده اعیان الشیعه از ایشان به نیکی یاد کردهاست (کان عالماً فاضلا محدثا رجالیا اخلاقیا…) و آقا بزرگ تهرانی در نقباء البشر از ایشان اینگونه تعبیر آوردهاست: «کان ورعا تقیا شدیداً فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، عارفا سالکا مهذبا.»
وی با حاج میرزا محمد باقر شریف طباطبایی اع مقامه معاصر بود؛ ولی در سال ۱۲۹۷ق به عتبات عالیات مشرف شد و در سال ۱۳۱۸ق به همدان بازگشت (سه سال پس از واقعه هائله همدان).
یکی از اشتباههای تاریخی خلط میان این دو شخصیت است. سابقه این تصحیف و خلط بهگونهای است که در منابعی همچون دانشنامه جهان اسلام به این موضوع تصریح شدهاست:
«همنامی بهاری و پدرش، با شیخ محمدباقر محمدجعفر الجندقی (۱۳۱۹) رئیس فرقه شیخیه همدان، برخی انتسابات و اشتباهات دربارهٔ تألیفات این دو را در منابع پدیدآورده است.»
همین مضمون در اعیان الشیعه چنین آمدهاست:
«و یوجد رجل یسمی الحاج میرزا محمدباقر بن محمدجعفر الجندقی من الشیخیة له کتاب الدرة النجفیة مطبوع و نظرا لاشتراکه مع المترجم فی الاسم و اسم الأب و وجود کتاب للمترجم یسمی الدرة الغرویة کما یأتی قد یحصل الاشتباه بینهما فلینتبه لذلک.»
و چندی پیش مواعظی از آقای شریف طباطبایی اع به چاپ رسید؛ اما نه به نام ایشان بلکه با نام «محمدباقر بهاری»! و در مقدمه این کتاب زندگینامه محمد باقر بهاری نقل شد و مفصل به بررسی زندگی و آثار این شخصیت پرداخته شد. مصححان این کتاب دریافتهاند که نام این کتاب در فهرست کتابهای محمدباقر بهاری ذکر نشده؛ ولی با اینحال بهوسیله توجیهاتی نتیجهگیری کردهاند که «در هر حال در انتساب نسخه به ایشان جای هیچگونه بحث و مشکلی نیست.» (مقدمه کتاب، ص۳۴) جالب اینکه در همین مقدمه در صفحه ۲۴ تصریح شدهاست که محمدباقر بهاری در سال ۱۲۹۷ق «عازم عتبات عالیه شد» و در اواخر مقدمه (صفحه۳۳) آمدهاست که «این اثر محصول سخنرانی یک ماه مبارک، سال ۱۲۹۷ق در مسجد معروف به مسجد میرزا تقی در همدان است.» مگر آنکه بگوییم محمدباقر بهاری پس از ماه رمضان عازم عتبات شد که به طور کلی انتساب این مواعظ به این عالم، با توجه به دلایل محکم صحیح نیست. نخستین دلیل اینکه محمدباقر بهاری در در سال۱۲۹۷ق، ۲۲ساله بودهاست و ارائه مواعظی چنین عمیق، حاصل پختگیِ خاصی است.
دلیل صریحتر و دقیقتر، توجه ویژه به شیخ احمد احسائی اع در این مواعظ است و به تعبیر مصحح «گاه هم به حمایت از او (شیخ احمد احسائی) پرداختهاست و او را با نام استاد خطاب میکند.» و بعد تصریح میکند که در میان شاگردان شیخ احسائی «به شیخ محمدباقر بهاری اشاره نشده است»! گذشته از آنکه در متن موعظه به شیخی بودنِ موعظهکننده تصریح شدهاست. آنجا که میفرماید: «میگویند: بابا این شیخیها به معاد جسمانی قائل نیستند. بابا واللهِ و باللهِ ما به معاد جسمانی قائل هستیم. به آن پیر به آن پیغمبر، ما بهتر از آن کسان دیگر قائلیم به معاد جسمانی…» (مواعظ، ص۳۵۹)
دلیلی واضحتر لحنِ گفتار و جملهبندی عبارات است که حتی به اندک دقتی میتوان مطابقت لحن این مواعظ را با دیگر مواعظ حاج محمدباقر شریف طباطبایی اع مقامه متوجه شد.
پس از توضیح دو مصداق از اشتباههایی که دربارهٔ حاج محمدباقر شریف طباطبایی اع رخ داده، به نمونهای دیگر بسنده میکنیم. گاهی از این بزرگوار اعلی الله مقامه، به عنوان معلم زبان فارسی ادوارد براون یاد میشود و حال آنکه معلم براون، میرزا محمد باقر بواناتی (ابراهیم جان معطر) است؛ نه این بزرگوار. این هم نشانی از بیدقتی محققان دربارهٔ ایشان است.
صدرایی خویی یادداشتی با عنوان بواناتی و کتابش الدعوة المحمدیة نگاشتند و در ضمن آن به نقل از مرآت الشرق در معرفی محمد باقر بواناتی چنین آوردهاند: «نادرة عهده الفاضل الأدیب میرزا محمّدباقر الفرقانی الاصفهانی: هو الخطیب الأریب الأدیب البارع المتبحّر الفاضل میرزا محمّدباقر الإصفهانی المشتهر بالفرقانی فی بلاد الغرب کما ستسمعه. والمترجم هو من نوادر عهده ونوابغ قرنه. ولد المترجم فی محروسة إصفهان فی حدود سنة ۱۲۵۰ الهجری القمری.»
خوشبختانه یکی از نویسندگان متوجه خلط این دو شخصیت شده و چنین تذکر دادهاند:
«این در حالی است که در هیچیک از منابع نسبت اصفهانی و یا تولد در اصفهان برای وی (محمدباقر بواناتی) نیامدهاست… به نظر میرسد صدرالإسلام خویی [(صدرایی خوئی)] به خطا مشخصات «میرزا محمدباقر همدانی اصفهانی» را که از مشایخ شیخیه بودهاست، در این موضع آوردهباشد.
در پایان آنچه این فهرستِ مظلومیت و مهجوریت را تکمیل میکند، یاد نکردن از این بزرگوار در کتابهایی است که دربارهٔ اَعلام مدرسه احسائی به نگارش درآمده است. برای نمونه درکتاب اعلام مدرسة الشیخ الاوحد به تحقیق احمد عبدالهادی المحمد صالح (دار المحجة البیضاء)، اگرچه مفصل دربارهٔ شخصیتهای مکتبی سخن گفتهاست (چه شاگردان شیخ احمد احسایی اع و چه شخصیتهای فکری وابسته به ایشان) و در صفحه ۵۵۰ به زندگانی حاج محمدکریم کرمانی اعل پرداخته؛ ولی هیچ سخنی از میرزا محمدباقرشریف طباطبایی اع مقامه به میان نیامده است.
آثار (کتب و رسائل)
- جسم اصلی و عرضی (۱۲۷۱) فارسی
- علم الاشتقاق (۱۲۷۵) عربی
- رفع الاختلاف بین ما دل علی عصمة الملائکة و عصیان بعضهم (۱۲۷۵) عربی
- کیفیة انطباع الاشباح فی العین (۱۲۷۵) عربی
- المعاد (۱۲۷۶) عربی
- اصول الفقه (۱۲۷۶) عربی
- مسئله مجلس الضیافة (۱۲۷۷) عربی
- در معاد و تصدیق حاج محمد کریم کرمانی (۱۲۷۷) فارسی
- سر ارسال رسل (۱۲۷۷) عربی
- شرح حدیث کمیل (۱۲۷۸) عربی
- الاصول المهمّة (۱۲۷۸) عربی
- جواب شیخ مفید شیرازی (۱۲۷۹) عربی
- رد بعضی افتراها و شبهات (۱۲۷۹) فارسی
- شواهد التذکرة (۱۲۸۱) عربی
- معرفت سر اختیار (۱۲۸۱) عربی
- شرح المشاعر الانسانیة (۱۲۸۲) عربی
- جواب مسالتی بعضی الاخوان (۱۲۸۳) عربی
- شرح کلیات فخر رازی (۱۲۸۳) فارسی
- دفع ایراد فی الحدیثین (۱۲۸۳) عربی
- جواب سائلی (۱۲۸۴) فارسی
- شرح حدیث حلال محمد حلال الی یوم القیمة (۱۲۸۴) فارسی
- المراد من طبع الله و ختمه علی القلوب (۱۲۸۴) عربی
- جواب ملاعلی خراسانی (۱۲۸۴) عربی
- جواب یکی از برادران (رسائل ۷) (۱۲۸۵) فارسی
- غیبت (۱۲۸۵) فارسی
- شرح دعای رجبیه (۱۲۸۶) فارسی
- جواب ملاعباس قلی دستجردی (۱۲۸۶) فارسی
- مراد از چند حدیث در ارشاد العوام (۱۲۸۶) فارسی
- رساله علت غسل مسّ میت (۱۲۸۶) فارسی
- میزان (۱۲۸۶) فارسی
- جواب المیرزا عبدالله (۱۲۸۷) فارسی
- مسائل بعض الاعلام (۱۲۸۷) عربی
- مجمل للبسیط و اول الموجودات (۱۲۸۷) عربی
- المراد من تسمیة المشیة بالنفس الرحمانی (۱۲۸۷) عربی
- جواب میرزا علی طالقانی (۱۲۸۷) فارسی
- جواب بعضی برادران (رسائل ۲) (۱۲۸۷) فارسی
- امانیة (۱۲۸۷) فارسی
- التحفة النجفیة (۱۲۸۷) عربی
- جواب نائب السلطنة (۱۲۸۷) عربی
- جواب دو نفر نصاری (۱۲۸۸) عربی
- ابطال الباطل (۱۲۸۸) فارسی
- رساله نکاح (۱۲۸۸) فارسی
- جواب رفقای کربلا (۱۲۸۸) عربی
- جواب اصفهان (رسائل ۴) (۱۲۸۹) فارسی
- رساله در تقلید میت (۱۲۸۹) فارسی
- جواب از ایراد بر رساله رشتیه شیخ احمد احسائی (۱۲۸۹) عربی
- جواب شکایت از شبهات بابیه (۱۲۸۹) فارسی
- جواب ملاعلی اسکوئی (۱۲۹۰) عربی
- جواب محمد علی خان (۱۲۹۰) عربی
- قطع عذر و اتمام حجت (۱۲۹۰) فارسی
- جواب برادری روحانی (رسائل ۶) (۱۲۹۰) فارسی
- جواب آقا سید محمد باقر (۱۲۹۲) عربی
- جواب تعلیقه سید محمد رشتی (۱۲۹۲) فارسی
- جواب میرزا کریم کرمانی (۱۲۹۲) فارسی
- جواب محمد باقر سمنانی (۱۲۹۲) عربی
- جواب ملاحسین لاهیجی (۱۲۹۲) عربی
- جواب ابوالقاسم الحاج سعید (۱۲۹۳) عربی
- جواب میرزا عبدالله (۱۲۹۳) عربی
- جواب محمد علی لاهیجی (۱۲۹۳) عربی
- جواب میرزا احمد محمدی نائینی (۱۲۹۳) عربی
- جواب محمد هاشم محمدی نائینی (۱۲۹۳) عربی
- جواب ملاحسین مقدس لاهیجی (۱۲۹۳) فارسی
- ردّ مسل (۱۲۹۳) فارسی
- جواب سید محمد شاهرودی (۱۲۹۳) فارسی
- الصواب البالغ و الجواب الدامغ (۱۲۹۳) عربی
- جواب آخوند ملارضا انارکی (۱۲۹۳) فارسی
- جواب آقا سید هاشم لاهیجی (۱۲۹۳) فارسی
- جواب ابوالقاسم الحسینی الکرمانی (۱۲۹۴) عربی
- نسبة الاثر و المؤثر (۱۲۹۴) عربی
- دره نجفیه - جلد اول (۱۲۹۴) فارسی
- جواب آقا عبدالعلی سیرجانی (۱۲۹۴) فارسی
- جواب میرزا علی نقی هندی (۱۲۹۴) فارسی
- سکون ارض (۱۲۹۴) فارسی
- اسحاقیه (۱۲۹۵) فارسی
- جواب محمد لاهیجی (۱۲۹۵) عربی
- جواب المسائل بالادلة السبعة و العشرین (۱۲۹۵) عربی
- جواب السید علی الزنوزی (۱۲۹۵) عربی
- جواب آقاسید محمد پشت مشهد کاشانی (۱۲۹۵) فارسی
- شرح تقسیم هفده شتر (۱۲۹۵) فارسی
- رساله وقف (۱۲۹۵) فارسی
- جواب میرزا محمد اسماعیل ادیب طهرانی (۱۲۹۶) فارسی
- شرح رسالة الرمز (۱۲۹۶) عربی
- جواب میرزا محمد اسماعیل ادیب طهرانی (۱۲۹۶) عربی
- جواب محمد علی بن ناظم الشریعة (۱۲۹۶) فارسی
- ایضاح (۱۲۹۶) فارسی
- موضح (۱۲۹۶)
- جواب کردستان (۱۲۹۶) فارسی
- جواب بعضی از برادران (رسائل ۶) (۱۲۹۶) فارسی
- جواب سید محمد باقر رشتی (۱۲۹۶) فارسی
- جواب بعض اعیان سمنان (۱۲۹۶) فارسی
- جواب حاج محمد صادق کرمانی (۱۲۹۷) عربی
- جواب آقا محمد ابراهیم همدانی (۱۲۹۷) فارسی
- توضیح (۱۲۹۷) عربی
- تصریح (۱۲۹۷) عربی
- ردّ حاج میرمحمد علی رفسنجانی (۱۲۹۷) فارسی
- جواب عباس قلی میرزا (۱۲۹۷) فارسی
- جواب برادران رشت (۱۲۹۸) فارسی
- جواب میرزا حسنعلی نائینی (۱۲۹۸) فارسی
- شرح حدیث من عرف مواقع الصفة (۱۲۹۸) فارسی
- جواب اهل کتاب (۱۲۹۹) فارسی
- جواب میرزا علی نقی هندی (۱۲۹۹) عربی
- جواب شیخ محمد طالقانی (۱۳۰۰) فارسی
- درّه نجفیه - جلد دوم (۱۳۰۰) فارسی
- جواب ملاعلی رضا (۱۳۰۰) فارسی
- جواب میرزا محمد حسن اصفهانی (۱۳۰۰) فارسی
- جواب عباس قلی میرزا (۱۳۰۰) فارسی
- جواب میرزا علی نقی هندی (۱۳۰۰) عربی
- جواب بعض برادران (رسائل ۲) (۱۳۰۰) فارسی
- جواب میرزا حسن علی نائینی (۱۳۰۰) فارسی
- جواب عباس قلی میرزا (رسائل ۶) (۱۳۰۰) فارسی
- جواب عباس قلی میرزا (رسائل ۷) (۱۳۰۰) فارسی
- جواب محمد مهدی طباطبائی (۱۳۰۱) فارسی
- جواب ابوالقاسم خان زنگنه (۱۳۰۱) فارسی
- احقاق الحق (۱۳۰۱) فارسی
- جواب میرزا حسن علی نائینی (رسائل ۶) (۱۳۰۱) فارسی
- جواب میرزا حسین علی نائینی (رسائل ۲) (۱۳۰۱) فارسی
- شرح الدعاء الرجبیة (۱۳۰۲) عربی
- جواب میرزا علی نقی هندی (۱۳۰۲) فارسی
- جواب میرزا محمد اصفهانی (۱۳۰۲) فارسی
- جواب سیدعلی محمدی نائینی (رسائل ۵) (۱۳۰۲) فارسی
- اسرار الشهادة (۱۳۰۳) فارسی
- جواب طهمورث میرزا (۱۳۰۳) فارسی
- جواب بعض مسائل (رسائل ۲) (۱۳۰۳) فارسی
- نعل حاضره (۱۳۰۶) فارسی
- اجتناب (۱۳۰۷) فارسی
- کفایه المسائل - جلد اول (۱۳۰۷) فارسی
- جواب ملاعلی خراسانی (۱۳۰۹) عربی
- کفایه المسائل - جلد دوم (۱۳۰۹) فارسی
- جواب آخوند ملاعلی خراسانی (۱۳۱۰) فارسی
- جواب آقامحمد باقر سمنانی (۱۳۱۲) فارسی
- بشارات (۱۳۱۲) فارسی
- مصابیح (۱۳۱۲) عربی
- رساله رفع ایراد از عبارات کفایه المسائل (۱۳۱۳) فارسی
- ازالة الاوهام (۱۳۱۴) فارسی
- کشف الحق (۱۳۱۴) فارسی
- شرح زیارة مطلقة ابی عبدالله علیه السلام (۱۳۱۵) عربی
- رد عباسی (۱۳۱۵) فارسی
- مقامات (۱۳۱۵) عربی
- شرح معنی البسیط و المرکب (۱۳۱۵) عربی
- شرح باطن الحدیثین (۱۳۱۵) فارسی
- جواب میرزا ابوتراب کرمانی (۱۳۱۵) عربی
- جواب بعض اعاظم (۱۳۱۵) فارسی
- جواب ملااسماعیل تودشکی (۱۳۱۵) فارسی
- جواب میرزا ابوالقاسم تبریزی (۱۳۱۵) عربی
- جواب محمد حسن کرمانشاهی (۱۳۱۵) فارسی
- جواب میرزا حسن اصفهانی (۱۳۱۵) فارسی
- المصباح (۱۳۱۵) عربی
- الفقه (۱۳۱۵) عربی
- چند سؤال فقهی (رسائل ۶) (۱۳۱۵) فارسی
- رساله طلاق (۱۳۱۵) فارسی
- جواب چند مسئله (۱۳۱۵) فارسی
- جواب میرزا ابوالقاسم کرمانی (۱۳۱۵) فارسی
- مسائلی از رشت (۱۳۱۵) فارسی
- سؤال از رشت (۱۳۱۵) فارسی
- شرح تهذیب المنطق تفتازانی (۱۳۱۵) عربی
- الحدائق الحجازیة (۱۳۱۵) عربی
- رساله فقهی (رسائل ۷) (۱۳۱۵) فارسی
- جواب مسائلی از فقه (رسائل ۷) (۱۳۱۵) فارسی
- جواب مرتضی قلی خان طباطبائی (۱۳۱۵) عربی و فارسی
- جواب درویش صوفی (۱۳۱۵) فارسی
- جواب بعض اعاظم (۱۳۱۵) فارسی
- رساله در مسّ میت (۱۳۱۵) فارسی
- جواب ملارضای صحاف (۱۳۱۵) فارسی
در نگاه مستشرقان
اهمیت این بحث آنگاه بیشتر روشن میشود که در نظر آوریم آقای شریف طباطبائی در قهی اصفهان متولد شده و حوزه درسی ایشان محدود به همدان و جندق بود (و اندکی در نائین، قبل از رحلت حاج محمدکریم کرمانی أع) و بسامد فراوانی نداشت؛ اما امروز شاهدیم به مناسبت بحث از شیعه و مکتب شیخیه، نام این بزرگوار نیز به میان میآید و پژوهشگران از ناآگاهی به نام و نشان ایشان فاصله گرفتهاند؛ اگرچه نزد برخی هنوز هم چهره ای ناشناخته اند.
آقای شریف طباطبائی در جبهههای مختلف فکری فعالیت داشتهاند. از رویارویی با بدعت لزوم وحدت ناطقی شیعی و بیان غیریتِ این اصطلاح با رکن رابع تا رویارویی با پادریان و مسیحیان و رد آنان و بعد هم رویارویی با بابیه لع و رد بر ایشان.
ایشان در این جبهه اخیر، نوشتههایی تنظیم فرمودند برای تبیین اینکه شیخیه، غیر از بابیه و بهائیه است و شیخیه مکتبی است در شیعه اثنی عشری و حال آنکه بابیه و بهائیه لع به دور از تعالیم اسلامی هستند و این ادعا که بابیه زائیده شیخیه است، ادعایی پوچ است (در پرانتز اشاره کنیم که برخی پژوهشگران بر این باورند که بابیگری تحت تأثیر فلسفه ملاصدرا است، ر.ک. اقبال لاهوری، سیر فلسفه در ایران، ترجمه آریانپور، ص۱۰۸)
کتاب Studies in Babi and Bahai History (= مطالعاتی در تاریخ بابیه و بهائیت) دربردارنده مقالاتی دربارهٔ بابیه و بهائیت است که دانشمندان غربی نوشتهاند. در مقاله ای با نام Shaykhi Reactions to the Bab (= واکنشهای شیخیه به باب) نوشتهٔ دنیس مکاوین (Denis MacEoin) به کتاب «اجتنابِ» آقای شریف طباطبائی اشاره شدهاست.
نویسنده مقاله مینویسد:
«حاجی محمد باقر همدانی نویسندهٔ کتابی کمتر شناخته شده اما باز جالب است و در موضوع دفاع از مکتب شیخیه، یعنی کتاب «اجتناب»، در آن کتاب لازم دیدهاست که این تهمت را که فرقه بابیه وابسته به مکتب شیخیه رد کند.»
منظور وی باید این عبارت باشد که در کتاب اجتناب فرمودهاند:
«اما اینکه طایفهٔ بابیه را در عداد سلسلهٔ شیخیه شمرده، پس عرض میکنم که اولاً ایشان در عداد سلسلهٔ شیخیه نبودهاند و نیستند، و ثانیاً هفتاد و دو فرقه هالکه در اسلام واقع شدند و به وقوع ایشان در اسلام نقصی به امت ناجیه که از اهل ایمانند وارد نیامد… .»
شایان ذکر است مقاله مذکور بیشتر به ردیههای آقای حاج محمدکریم کرمانی اع بر بابیه و کتابهای دیگر ایشان میپردازد، کتابهایی همچون شهاب ثاقب، ازهاق الباطل، تیر شهاب، رساله در رد باب مرتاب، هدایة الطالبین، سی فصل و….
حاج محمدکریم کرمانی، در صف اول مخالفان باب قرار داشتند و محاکمه باب در تبریز عمدتاً توسط رهبران شیخیه در آن شهر صورت گرفت.
چندان که به نوشته آواره، مبلغ بهائی «خصومت با بهائی، از خصایص هر شیخی کریم خانی است.» حاج محمد کریم کرمانی اع چنان مبغوض علی محمد باب واقع شدند که ایشان را دجال و نقطه جهل و حرف نفی و کفر و نقطه انکار و حرف نار نامید و مظهر شیطان دانست و لعن و سبها کرد و دوستی آن بزرگوار را به جهنم تعبیر کرد و هرآنچه خودْ بود را به ایشان نسبت داد و به خیال خود حق هم داشت! چراکه به تعبیر یکی از نویسندگان «اگر حاج محمد کریم کرمانی بابی میشد، ایران بابی میشد.» و وقتی چنین نشد، تمام نقشههای باب نقش بر آب شد.
در آغاز مقاله مذکور به رویدادهای دوره بعد از وفات عالم ربانی سیدکاظم رشتی اع اشاره میکند و توضیحی مختصر را از زندگانی آقای کرمانی ارائه میکند. سپس ماجرای پیدایش فرقه بابیه لع را مفصلاً شرح میکند.
نمونه شعر
ای برتری که گفته نیاید ثنای تو
پیش از سرشت تو شده والا بهای تو
واجب بر اهل حق بود از حق محبّتت
شامل بر انس و جن ز کرم شد دعای تو
بر درگهت ملائکه در صف به خدمتند
فرمانبر تو جمله به حکم ولای تو
روشن ز نور طلعت تو جسم و جان ما
خرّم فضای دین خدا از صفای تو
افکندهای تو بر سر شاه و گدا ز مهر
ظل عطوفتت چو ظلّ خدای تو
نور جبین تو بود از طور آیتی
بل نور طور جلوه و نور و ضیای تو
نوشیروان و حاتم طائی به عدل و جود
سایه گزین عدل تواند و سخای تو
لقمان اگر به علم لَدُنّی و حکمتش
آید شود روانه به مکتب سرای تو
بوذر سزد گزد ز تعجب لبش اگر
بیند مقام طاعت و خوف و رجای تو
مذهب خمیده بود ز بارِ فتَن ولی
شد قامتش بلند ز قد رسای تو
برپا ستاده دین به سلامت ز دشمنان
از یمن تیغ همّت بی منتهای تو
زیبنده ات بود به سزا تاج مکرمت
تشریف قامتت ز مکارم ردای تو
افلاکیان چو عارف قدر تو در زمین
بر دیدگان خویش کشند خاک پای تو
حقّت دهد جزای تو را بهترین جزا
ناید ز کلّ خلق که بدهد جزای تو
باشی شعاع کامل مولای خود از آن
اظهر بود ز تو به تو آن مقتدای تو
سرچشمه حیات که خضر آمدش به دست
باشد نمی ز چشمه ملک عطای تو([۲])
ناید ز تیغ و نیزه و پیکان صفدران
کاری که شد ز حکمت مشکل گشای تو
رویش سپید در دو جهان نزد اولیاء
هرکس که طالبست ره و رسم و رای تو
بخشد خدا به فضل عمیمش بر آن که او
جوید ز راه صدق و صفایش رضای تو
دارد غمین به درگه تو دست التجا
ای باقر العلوم که گردد فدای تو