peoplepill id: mahmoud-sanaei
MS
Iran
1 views today
1 views this week
Mahmoud Sanaei
Iranian poet

Mahmoud Sanaei

The basics

Quick Facts

Intro
Iranian poet
Places
Work field
Gender
Male
Place of birth
Isfahan, Iran
Age
103 years
The details (from wikipedia)

Biography

محمود ثنایی (زاده ۱۲۹۹_ ۴درگذشته آذر۱۳۶۱) متخلص به «شهرآشوب» شاعر، تصنیف سرا، کاریکاتورساز و داستان‌نویس معاصر ایرانی است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند

زندگی‌نامه

محمود ثنایی در یک خانوادهٔ مذهبی در اصفهان متولد شد. پدر او رحمت‌الله ثنایی، یکی از علمایی بود که از اصفهان به ارومیه نقل مکان کرد. مادرش نیز از تبار افشار بود. وی از شاعران نادره پرداز در انواع شعر فارسی بود و دست توانایی در سراییدن غزل داشت. اطلاع دقیقی از زاد روز وی در دست نیست. خود او اما در مجله سوم سخنوران نامی این گونه بیان می‌کند:

پیری هستم ۳۳ ساله و جوانی رنج کشیده که در سال ۱۳۰۳ خورشیدی چشم به جهان گشوده‌ام.

پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، به دانشسرای مقدماتی ارومیه وارد شد و پس از آن برای ادامه تحصیل و خدمت سربازی دانشکدهٔ افسری را برگزید و مشغول خدمت در مهاباد و به‌طور همزمان آموزگار دبیرستان شد در همان شهر ازدواج کرد. سپس سال در ۱۳۲۳ پایتخت را برای اقامت برگزید. در تهران نیز به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و سال‌ها مدیر مدرسهٔ خواجه نصیر طوسی بود. در ضمن دستی بر قلم در روزنامه‌ها و مجلات داشت. بین سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۵ در رادیو ایران نیز به کار ترانه‌سرایی فعال بود. اگر چه همواره در محافل ادبی حضور مستمری نداشت اما چند بار در انجمن ادبی گوهر به مدیریت عبدالرفیع حقیقت به سال ۱۳۵۳شرکت کرد و چند غزل از سروده‌های خود را خواند. این شاعر هیچگاه از شهرآشوب به عنوان تخلص خود در پایان شعرش استفاده نکرده‌است اما دیوان شبگیر را با این نام به چاپ رسانیده‌است.

در نقاشی بخصوص در کاریکاتور مورد تحسین مجامع هنری بود. چندین تصنیف او تصنیف سال خوانده شد. شهرآشوب در سرودن اشعار فکاهی نیز تبحر داشت و در اندک مدتی داستان کودکانه را به نظم زیبا می‌کشید. چند داستان منظوم او از همین نوع به وسیلهٔ ناشران تهران چاپ و منتشر شد.

یادداشتی را که دربارهٔ خود نوشته‌است بدین مضمون:

بر آنم که در کتم عدم جسم سخت جانم چون بادنجان بم با رنج و غم خو گرفته که چون آتش و گرما و یخ و سرما با هم در حکم نفس واحده درآمده و لازم و ملزوم هم شده‌اند چه اگر غیر از این بودی به‌حکم عقل پایداری چون من ناتوانی محال می‌نمودی و عجب نباشد اگر یقین کنم که پادزهر درد و حرمان در رگ و شریانم با خون آمیخته و نقش هستیم را ریخته و هم از این روی هر کوششی را امری زایده و هر تلاشی را چه مثبت و چه منفی بی‌فایده می‌دانم و باقتضای قضا راهی جز تسلیم و رضا نمی‌دانم.

بیژن ترقی که از دوستان نزدیک وی بود اینگونه از او یاد می‌کند:

شهرآشوب انسانی بود به تمام معنی هنرمند، دلسوخته آتش به جانی بود که بار سنگینی از مشکلات زندگی را بدوش ناتوان خود کشیده، مخارج سنگین زندگی، کثرت اولاد و امجاد، حقوق مختصر بازنشستگی و آلودگیهایی که از جهت فراموشی مشکلات زمانه او را در خود فروبرده بود، دانش و بینش و هنرهای چشم‌گیر و خلاقه این انسان والا را تحت‌الشعاع قرار داده گاهی از سر درد غزلی بدین‌گونه سر می‌داد:

من بار سنگینم مرا بگذار و بگذرنیکم، بدم، اینم، مرا بگذار و بگذر

زمانی که دنیا را به کام ناجوانمردان و بیسوادانی می‌دید که روزگاری از معاضدت‌های او بهره برده و اکنون که به مقام و منصبی رسیده او را از خود می‌رانند با طبع آتشین خود مخاطب قرار داده که:

درون بحر دل گوهر از جفا خون شدکه حکمران سر موج جز حبابی نیست

وقتی شهریار چند بیت از غزل شهرآشوب را از آقای یحیی شیدا می‌شنود، می‌گوید:حاضرم نصف دیوانم را بدهم به شرطی که این غزل از آن من شهریار غزل، باشد.

او در سرودن ترانه نیز از پیش‌کسوتان عصر خود بود، یکی از شاهکارهای او تصنیف «ساز شکسته» است که در آن شعر از دل پردرد و زندگی بی‌سر و سامان خود ایده گرفته و خود را به ساز شکسته‌ای تشبیه کرده که روزگاری نواهی آسمانی و دلنشینی به گوش سوختگان عالم خاک می‌رساند؛ و اکنون که شکسته و بینوا شده جز ناله‌ای محزون و غم‌انگیز از آن به گوش نمی‌رسد. «ساز شکسته ز چه رو تو فغان نکنی؟ «ساز شکسته» را دلکش با صدای بی رقیبش جاودانه ساخته‌است.

او سرانجام در سال ۱۳۶۱ در سن ۶۲ سالگی درگذشت و در بهشت زهرای تهران قطعه ۹۴، ردیف ۳۵، شماره ۲۰ به خاک سپرده شد.

آثار

او در جمع اوری اشعار خود سهل انگار بود غزلی را در کاغذ پاره‌ای می‌نوشت و پس از یک بار خواندن به دور می‌انداخت. در تذکرهٔ بزرگان و سخنسرایان اذربایجان غربی امده: یکی از همشهریان گفت در خیابان فردوسی تهران به وی برخوردم و تقاضای شعری کردم و از احوالش پرسیدم خودنویس نداشت خودکار مرا گرفت کاغذ هم نداشت جعبهٔ پیراهنی را که خریده بودم و دردستم بود به او دادم به یکی از درختان کنار خیابان تکیه کرد و پشت قوطی مقوایی چنین سرود:

پیر سیمرغم که می‌سازم به صید لاغری همورنه بر من خنده ارد مرغ بی بال و پری هم
شعر تر چون هیزم تر درد من افزود و دیدمسوختم یک بار و خواهم سوخت بار دیگری هم
چون شکسته شیشه , خون می‌گریم از حسرت که دیگرکس نبخشد ما ز پا افتادگان را ساغری هم
ای شب غم دود کن نابود کن شمع وجودمتا زمین باقی نماند صبحدم خاکستری هم
پاله وار از چشم نرگس می‌گریزم تا نباشدصبحگاهان در حریم بوستان چشم تری هم

او شاعر غزلسرا بود. مجموعهٔ اشعار وی با مقدمهٔ غلامحسین رضانژاد متخلص به «نوشین» در مجموعه شبگیر انتشار یافته‌است.

نمونه شعر

از کارهای انتقادی شهرآشوب اما قصیده مداح, نکوهشی‌ست بر زمانه:

آن زند طعنه که در سفره شاعر نان نیستوین کند خنده که در پیکر شاعر جان نیست
منم آن گرسنه خوشحال مباهی به کمالگرچه دانم شکم گرسنه را ایمان نیست
روزگاری است که دانا به مکافات کمالمی‌برد رشک به جاهل که چرا نادان نیست
همه گویند که مداح شو و کام بجویکه بجایی نرسد هر که مدیحت خوان نیست
خود گرفتم به مدیح خذفی در سفتمکه بجایی نرسد هر که مدیحت خوان نیست
شعر بر نام شکم‌باره‌ی بی‌عقل و شعورچون مسمی بکنم، شعر که بادمجان نیست

تصنیف‌های نام‌دار

از تصنیف‌های نام‌دار او می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • ساز شکسته
  • نوای چوپان
  • چه سازم به این دل
  • شب انتظار
  • خون ارغوان ها

پانویس

منابع

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به محمود ثنایی در ویکی‌گفتاورد موجود است.
The contents of this page are sourced from Wikipedia article. The contents are available under the CC BY-SA 4.0 license.
Lists
Mahmoud Sanaei is in following lists
comments so far.
Comments
From our partners
Sponsored
Credits
References and sources
Mahmoud Sanaei
arrow-left arrow-right instagram whatsapp myspace quora soundcloud spotify tumblr vk website youtube pandora tunein iheart itunes